، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
آرمانآرمان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

آرمانم،پسر عزیزتر از جانم

خانه داری و بچه داری

دیگه از خانه داری ای که توام با بچه داری باشه،مستاصل شده ام.. الان آرمان میگه نمیدونم این وبلاگه خاطراته منه یا دردو دل های مامان! عزیزم هردو..آخه یوقتها خیلی دلم تنگ میاد جایی ندارم بگم پس اینجا مینویسم. دقیقااا با یه دستم بچه داری میکنم با یه دستم تمیزکاری و آشپزی. واقعا کیه که قدر بدونه..سعی میکنم امیر وقتی در را باز میکنه خوشحال شه از تمیزی و در این راه تا پای افتادن فشارم هم میروم! موقعی که آرمان خواب عصر میکنه از ته وجودم میخوام بخوابم یا استراحت کنم،ولی میدوم دنبال کار. ول کنم نیستم عاشقه اینم که خونم مثل افسانه باشه...خلاصه.. بعد اینهمه تمیز کاری امیر میاد نرسیده غر میزنه که واای آرمانو الان خوابوندی؟ که شب تا دیروقت بیداره پدر...
23 ارديبهشت 1395
1